تاریخ خط در ایران
<p> این جزء نیز خصوصاً در بخش قبور با توجه به نقشی که در شناسایی انساب دارد، با موضوع انساب در ارتباط است. بسیاری از این کتیبهها با موضوع انساب در ارتباط است و میتوان از آنها به عنوان منبعی دیگر در نسابنگاری شیعیان نام برد. از جمله این کتابها میتوان التبیین فی انساب القرشیین ابن قدامه (د 620ق)، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب و قلائدالجمعان فی التعریف بقبایل الزمان هردو از قلقشندی (د 821ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة ابن حجر عسقلانی (د 852ق) (همو ، 28) را نام برد. به غیر از کتب انساب، کتابهای دیگر در مورد ایام و تاریخ عرب وجود داشته و مورد استفاده نسبنگاران بوده است، مانند کتابی که به شخصی به نام «حماد» نسبت داده شده و ابن کلبی به آن اعتماد کرده و گفته است: «اخذته من کتاب حماد» (طبری، 1/601؛ الانباری، 33؛ ابوالفرج، 17/319). در مجموع کتاب الاکلیل دایرة المعارفی بزرگ بر اساس انساب عربهای یمنی است که به جنبههای مختلف زندگی آنها نظر دارد و علاوه بر انساب از نظر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارای اهمیت بسیاری میباشد، بایسته است که در بررسی تاریخ و فرهنگ عربها به خصوص عرب قحطانی این کتاب مورد توجه بسیار قرار گیرد. بنابراین کتاب ابنکلبی با واسطه یا بی واسطه به اکثر کتابهای انساب و تاریخی راه یافته و تأثیرات ماندگار را در پی داشت.</p><p></p>
<p> کتاب العاشر یا جزء دهم که تماماً در مورد انساب بوده و با تحقیق محب الدین الخطیب در قاهره به چاپ ر آکادمی ژرف اندیش ه است، به معارف همدان، انساب و اخبار آنان اختصاص دارد. در جزء دهم کتاب نیز با عنوان« فی معارف همدان و انسابها و عیون اخبارها» که اختصاص به انساب بنی همدان و اخبار ایشان دارد به کرات به نوشتههایی اشاره میکند که بر سنگهای مختلف حک شدهاند؛ برای مثال او از سنگ نوشتهای در دیوار غربی مسجدِ «ریده» (همدانی، جزء 10/ 111) و همچنین از سنگ نوشتهای در قصرِ «ریده» (همو، 21) گزارش داده است. همدانی در جزء دهم کتاب الاکلیل به تفصیل در مورد این خاندان سخن رانده است (جزء دهم، ص194-204). ابن کلبی بیشترین تأثیر را در انساب از طریق پدرش و چهار نسابه که از نسابههای اولیه و منبع شفاهی محسوب میشدند، دریافت کرده است که عموماً از اهل سنت هستند و مربوط به دوره اموی و قبل از آن میشوند، وی به واسطه پدرش محمد بن سائب کلبی نسب قریش را از ابو صالح و او نیز از عقیل بن ابوطالب؛ نسب کنده را از ابو کناس کندی؛ نسب أیاد را از عدی بن زیاد أزدی، نسب مضر را از نخار بن اوس العدوی و نسب ربیعه را از خراش بن اسماعیل فرا گرفته بود (ابن ندیم، 108)؛ به نظر میرسد بیشترین تأثیر هشام در انساب از آنان گرفته شده، اما در کنار آنان خود هشام نیز بدون واسطه از افرادی مانند عوانة بن حکم کلبی کوفی(د 147 یا 158ق) مورخ و نسبدان دوره اموی نیز استفاده کرده و تأثیر گرفته است؛ امکان دارد وی از کسان دیگری که در انساب دستی داشتهاند، استفاده برده باشد که در سطور پیشین به آن اشاره شد، اما با اطمینان وی از مؤلفانی از اهل سنت که کمی قبل از او و یا هم زمان با او به تألیف در انساب پرداختهاند، مانند: سحیم بن حفص معروف به ابوالیقظان نسابه (د 190ق) مؤلف کتابهای النسب الکبیر و نسب خندف و اخبارها (ابن رسول، 8؛ مرعشی نجفی، ذیل شماره 31) محمّد بن مسلم شهاب زُهری (د 124ق) نویسنده کتاب نسب قومه (السدوسی، 5)، مؤرج بن عمرو السدوسی بصری (د 195ق) مؤلف کتابهای نسب قریش و جماهیر قبایل؛ تأثیر نپذیرفته است، زیرا این کتابها به دست او نر آکادمی ژرف اندیش ه و نشانی از اینکه او از این کتب تأثیر پذیرفته باشد وجود ندارد.</p>
<p> در سدههای نخستین اسلامی و در اوایل شروع تدوین انساب، مؤلفههای خاصی که بتوان تألیفات پیروان این دو مذهب را از هم جدا نمود و هر گروه را دارای ویژگیهای خاص به خود دانست، وجود ندارد؛ اما نکته آن جاست که کتابهای مولفان شیعه مانند کتابهای ابنکلبی تأثیر به سزایی بر آثار پس از خود از جمله اهل سنت داشته است. تأثیر به سزای آثار هشام بن کلبی بر تألیفات انساب پس از خود از ارجاعات منابع بعدی به کتاب وی معلوم میشود. وی تا به به حال موسیقی های محلی و ملی ایرانی با سازهای مختلف ایرانی تنظیم کرده که از جمله آثار حسین دهلوی می توان به موسیقی داستانی، داستان بیژن و منیژه، مقدمه خسرو و شیرین با نگاهی به داستان نظامی گنجوی اشاره کرد. موسیقی پیش از میلاد مسیح را با تاثیرپذیری شگرف از فرهنگ شرقی و غربی و چیزی که مخصوصا شرقیها به عنوان موسیقی میشناختند، میتوان به موسیقی یونانیها و رومیها تقسیم کرد.</p>
<p> بنابر آنچه در شیوه و ترتیب کتاب الایناس در ذکر مطالب گفته شد، پس از ذکر اسامی افراد در ذیل حروف مربوط به قبیله آنها اشاره میکند و ترتیبی در مورد ذکر قبایل، آن چنان که براساس طبقات نسب عربها در کتابهایی همچون الجمهرة النسب ابن الکلبی و النسب ابن سلام وجود دارد، رعایت نشده است و افراد قبایل به صورت پراکنده ذکر شدهاند، لذا افراد را میبایست از طریق اسامی و نه قبایل آنان یافت. مهم ترین منابع نسب نگاری شیعیان شامل منابع شفاهی و مکتوب و مشاهدات میدانی بوده است که در مقاله به اختصار به آن ها اشاره شد. نام برد. در ادامه در دو باب به اسماء متفق در حروف میپردازد (همو، ص 388، 396) و در پایان این جزء به طور مختصر فضایل قحطان را بیان میکند (همو، 412). آنچه از اسامی قبایل که به صورت پراکنده ذکر شدهاند میتوان دریافت، این است که مؤلف به تمام قبایل عرب توجه دارد، لذا این کتاب، کتابی است در مورد انساب عموم عربها و اختصاص به شعبه و قبیله خاصی ندارد؛ از میان قبایل و بطونی که در کتاب ذکر شدهاند میتوان، تمیم، ربیعه، سدوس، طی، عامله، قضاعه، ازد، بکر بن وائل، قریش، مذحج، عبدالقیس، جهینه، جعفی، اسد، مراد، قیس، خثعم، خزاعه، حمیر، نهد، کلب، کنانه، بنی عامر، بنی یربوع، مضر، بنی نمیر، بجیله، عجل، عک، اشجع، همدان، هوازن، بنی عبد شمس بن تمیم، عدی، سلیم، ایاد، فزاره، بلی، ثقیف، سکون، عنزه، تغلب، رباب را نام برد.</p><p></p>